ترسناکترین شخصیتهای دنیای داستانها
[ad_1]
میدانیم که یک نوشته، کار سختی برای ترساندن خوانندگان خود دارد. ولی با این وجود نویسندگان ماهر و زبردستی در تاریخ ادبیات بودهاند که با پدید آوردن شخصیتهای ترسناکی در قالب داستانها و رمانها، علتوحشت خوانندگان شدهاند. این شخصیتهای ترسناک نه تنها در ذهن مخاطبان ماندهاند بلکه علتالهام دیگر نویسندگان و پدیدآورندگان در خلق دیگر روایتها و شخصیتهای وحشتناک شدهاند. با این بهانه، در این نوشتار به سراغ ترسناکترین شخصیتهای دنیای داستانها میرویم که هم ماندگار و الهامانگیز می باشند هم خوفناک و وحشتآور.
مورگوث
داستان ارباب حلقهها به خوانندگان سائورون را معارفه میکند. ارباب تاریکی که همهی سرزمین میانه را به وحشت میاندازد. حتی وجود بیکالبد سائورون نیز کافیست تا ارتشهای تاریک در کنار هم قرار گیرند و علتخوف و نابودی شوند. ولی پیش از او مورگوث می بود؛ نخستین ارباب تاریکی. فردی که خود سائورون زیر دستش خدمت میکرد. مورگوث به عنوان یک والا سرچشمهی تاریکیهای دنیاست. تاریکیها یا به گونهای به دستش پدید آمدهاند، یا اثر مورگوث را در خود دارند یا با او همراه شدهاند. ناکامی این حاضر وحشتناک در ضعیفترین حالت خود نه تنها به همکاری همهی نژادهای برتر آردا بلکه خود والار را نیز داشت تا دوران وحشتش به آخر برسد.
آنی ویلکس

پرستارها طبق معمولً نزدیکترین فرد به بیماران می باشند که در دوران مریضی و سختی به یاری آنها میشتابند. آنی ویلکس نیز یک پرستار است ولی اصلاً دوست ندارید که حواسش به شما باشد. این شخصیت ترسناک یک پرستار از جنس کابوس به شمار میآید. میداند که چطور علتآزار و شکنجهی «بیماران» خود بشود. آنی بدون این که برایش اهمیتی داشته باشد که چه بلایی سر قربانیانش میآید، روی آنها شکنجههایی وحشیانه انجام میدهد. احتمالا گمان کنید این پرستار به هیچ کد اخلاقی پایبند نیست ولی نادرست میکنید. این در واقع کد اخلاقی آنی ویلکس است که علتمیبشود تا فکر کند شکنجههای وحشتناکی که انجام میدهد درست، پذیرفتنی و حتی قهرمانانه می باشند تا بتواند با خیال راحت در بعد نقاب معصومانهی خود نهان بشود.
پاتریک بیتمن

وقتی که یک اندوختهگذار وال استریت در بعد پوشش روزانهی خود به ژرفای دیوانگی و تاریکی فرو میرود، آن زمان است که میتوان فهمید پاتریک بیتمن چه مقدار وحشتناک است. فردی که عطش خون، لذت و قوت دارد، آدمکشی را تبدیل به هنر خود میکند. بیتمن به جستوجو این است تا قربانیهای خود را به بدترین و خونینترین شکل ممکن از پا درآورد. حتی بعد از مرگ نیز بدن قربانیان این روانی آمریکایی در امان نیستند و امکان پذیر تبدیل به ابزار لذت جنسی یا خوراک پاتریک بیتمن شوند. با وجود پاتریک بیتمن دیگر نیازی نیست از موجودات ماورایی ساده بترسید.
نوشته پیشنهادی:۱۳ فیلم سرگرمکننده با نوشته دعوا جانوران وحشیجنون، وحشت، اکشن و سرگرمی

دیمنتورها

دنیای جادوگری جی. کی. رولینگ و ماجرای هری پاتر تا پیش از رمان سوم یک جهان فانتزی کودکانه به چشم میآید. ولی در سومین رمان است که یک دفعه با دنیایی تاریک و در لحظاتی وحشتناک آشنا میشویم. بزرگترین علت این تیرگی، دیمنتورها یا دیوانهسازها می باشند. این موجودات بلند قد که درون روپوشهای سیاهرنگ قرار گرفتهاند و تنها دستان اسکلتی و پوسیدهشان نمایان است، عیناً از امید و لذت قربانیان خود تغذیه میکنند. دیمنتورها حتی میتوانند با بوسهی خود روح شکارشان را هم بیرون بکشند. وزارت جادو نیز تنها راه چارهی سر و کله زدن با این موجودات وحشتناک را یک خرید وفروش دید و آنها را نگهبان آزکابان قرار داد تا از زندانیها تغذیه کنند.
دراکولا

کنت دراکولا به عنوان نماینده و برترینِ خونآشامها، تجلی همهی صفاتیست که این موجودات ترسناک با آنها به زبان افتادهاند. او یک حاضر تاریک است که میتواند بزرگترین کابوس هر فرد باشد. فردی که با توانمندیهای ماورایی و فراانسانی خود، شانسی برای قربانیانش باقی نمیگذارد. عطش سیریناپذیر این شخصیت ترسناک و نیازش به خون تازهی انسان، او را در زنجیرهی غذایی بالای آدمهای بدشناس قرار میدهد. بدشانس از آن نظر که تنها امیدشان در برابر این شکارچی خونخوار ابزارهای محدودی همانند نور خورشید و نمادهای مذهبی باشد تا احتمالا چند لحظه زندگی طولانیتر به دست آورند.
برادر بزرگ

دنیایی را فکر کنید که در آن یک وجودیت برتر مدام شما را مینگرد. هر کاری که میکنید و به هر عملی که دست میزنید باید مطابق خواستهی آن وجودیت باشد وگرنه سرنوشتی نامعلوم در انتظار شما است. برادر بزرگ این وجودیت است. در حکومت تمامیتخواهِ اوشینیا که همهچیز در خفقان قرار دارد، تنها باید با برادر بزرگ موافق و همراه باشید. اگر خلاف این را عمل کنید هر چیزی که دارید و هر آن چه که رویایش را در سر میپرورانید نابود خواهند شد. بعد مواظب باشید، احتمالا هیچ زمان با برادر بزرگ رو به رو نشوید ولی او مدام در حال تماشاست و راه فراری از چنگالش ندارید.
نوشته پیشنهادی:۱۰ فیلم ترسناک چینی که باید تماشا کنیدزامبی، ارواح و کوفتههای پر از جنین

کثولهو

کثولهو به عنوان نماد وحشت لاوکرفتی به ندرت در داستانها حضور کامل اشکار میکند. با این حال، همان اشارهها و حضورهای کوتاهی که از این گریت الد وان وجود دارند به خوبی علت هراس از کثولهو را به نمایش میکشند. فرقهها، رویاها و گزارشهایی که حول محور این شخصیت ترسناک به خواب رفته در ارلیه پدید آمدهاند حکایت از کالبدی غولآسا، فهمیدنناپذیر و وحشتناک دارند که تنها یک نگاه به او علتجنون و دیوانگی میبشود. باید او گفت زیاد خوششانس هستیم که تا این مدت ستارهها در راستای درست قرار نگرفتهاند تا کثولهو بیدار بشود.
پنیوایز

موجودی ماورایی و بیگانه که با نامهایی همچون آن و او میشناسیم و بیش از همه با چهرهیِ دلقکی و اسم پنیوایز ملاقاتش میکنیم، سالها پیش به زمین آمد تا تبدیل به وحشت انسانها بشود. با وجود همهی پایداریهایی که در برابر این شخصیت ترسناک میبشود ولی پنیوایز هر ۲۷ سال یک بار برای شکار برمیخیزد. آن با توانمندیهای ماورایی خود همچون تحول واقعیت و تحول شکل میتواند از درون تاریکی به شکل بزرگترین هراس هر کس بیرون آید و سرنوشتی تلخ را برایش رقم بزند. پنیوایز نه تنها پادشاه هراس افراد گرفتار کولروفوبیا است، بلکه هر انسان سادهای را به وحشت میاندازد.
هانیبال لکتر

هانیبال لکتر یک روانپزشک است؛ یک روانپزشک ماهر و حاذق که در ظاهر آراستهاش اشکالی به چشم نمیآید. ولی در واقع او میتواند و میخواهد عیناً به درونتان راه اشکار کند. در بعد ظاهر هوشمند هانیبال، یک هیولا قرار دارد. یک روانپریش که میتواند قربانیانش را به بازی بگیرد؛ قربانیانی که قولی غذای آتی او می باشند. چیزی که هانیبال لکتر را بیش از هر شخصیت فرد دیگر ترسناک میکند دانش او به عنوان یک روانپزشک است. او بدن و ذهن انسان را به خوبی میشناسند تا تبدیل به برترین ماشین شکار انسان بشود. مطمئناً هیچکس دوست ندارد توسط یک روانیِ باهوشِ خونسرد به بازی گرفته بشود و کمی سپس تبدیل به خوراکش شده باشد.
[ad_2]
منبع