بدترین هواپیماهای نظامی تاریخ هوانوردی
[ad_1]
همه ما انتظار داریم هواپیمایی که نظامیان منفعت گیری می کنند بهترین هواپیمایی باشد که می توانند برای حفاظت از ملت شان داشته باشند. اما همه هواپیماهای نظامی این کار را نمی کنند. هواپیماهایی که در ادامه به آن ها اشاره می کنیم دوازده مورد از بدترین هواپیماهای نظامی می باشند که تا به حال ساخته شده اند. در واقع، از زمان اغاز هوانوردی نظامی مدرن در زمان جنگ جهانی اول، به معنی واقعی کلمه صدها هواپیمای فوق العاده و حیرت انگیز ساخته شده اند، اما به همان اندازه نیز تعداد بسیاری از آن ها در هر نقشی که تا به حال ایفا کرده اند، کاملاً ناکامی خورده اند.
برای این مقاله، ما تنها هواپیماهای با مقصد نظامی را در نظر گرفته ایم که ساخته شده و به پرواز درآمده اند. ما این چنین به همه انواع هواپیماهای نظامی نگاه می کنیم؛ از جمله هواپیماهای شناسایی، بمب افکن ها و آموزشی، نه فقط جنگنده ها.
۱۲- Vought F7U Cutlass
اولین هواپیمای جت با بال های شیب دار و بعد سوز که قرار می بود در خدمت نیروی دریایی آمریکا مورد منفعت گیری قرار گیرد، F7U Cutlass می بود که حتی پیش از ورود به خدمت دچار مشکل شد. کمپانی Vought در سال ۱۹۴۸ سه نمونه اولیه برای آزمایش پرواز ساخت. هر سه در طول تست پرواز و هر کدام در شرایط و وقتی متفاوت از بین رفتند. با این وجود، Cutlass هم چنان در سال ۱۹۵۱ داخل خدمت نیروی دریایی آمریکا شد و مشکلات آن نیز همانجا متوقف نشد.
دو موتور توربوجت وستینگهاوس J۳۴ آن فاقد قوت کافی و به شدت غیرقابل مطمعن بودند. به همان شکل، سیستم هیدرولیکی که برای کنترل سطوح کنترلی این هواپیما منفعت گیری می شد، مستعد جمینگ بوده و زیاد تر دچار حادثه می شدند. اما آنچه در نهایت تبدیل کنار گذاشتن این هواپیما از خدمت در سال ۱۹۵۹ شد، معارفه هواپیماهای بهتر نبوده است، بلکه این حقیقت می بود که ابزار فرود زیاد تر در زمان فرود روی ناو درست عمل نمی کرد، که خطری برای همه سرنشینان ناو هواپیمابر نیز می بود، در نتیجه این مشکل، بازنشستگی آن را از خدمت تسریع کرد.

۱۱- Nimrod AEW3
زیاد تر فهرست ها در رابطه بدترین هواپیماهای نظامی که تا به حال ساخته شده اند بر روی جنگنده ها و بمب افکن ها تمرکز دارند. اما همه هواپیماهای نظامی جنگنده یا بمب افکن نیستند. در همین جهت، Nimrod AEW3 در این فهرست جای گرفت.
Nimrod AEW3 که نسخه ای مشتق شده از هواپیمای از قبل فعال Nimrod MR1 که خود یک نسخه نظامی از هواپیماهای مسافربری de Havilland Comet می بود، یک نمونه اولیه هواپیمای هشدار سریع هوابرد (AEW) می بود که توسط شرکت هوافضای بریتانیا برای نیروی هوایی سلطنتی گسترش یافته می بود. قبل از ظاهر زشت و ترسناکش، گسترش Nimrod AEW3 با افزایش شدید هزینه ها، تحول نیازها و تاخیرها همراه می بود، به این معنی که ۱۴ مدلی که در نهایت ساخته شدند، گران تر از حد انتظار بوده و دیرتر تحویل داده شدند.
علاوه بر این، در قیاس با آشکار ترین گزینه، Boeing E-3 Sentry ساخت آمریکا، هواپیمای Nimrod AEW3 به شدت بی فایده می بود و نمی توانست نیازهای بریتانیا را برآورده کند که تبدیل لغو نهایی پروژه شد. حتی وقتی که هند تلاش کرد تا برنامه نNimrod AEW3 را برای از بین بردن نیازهای AEW خود احیا کند، آن ها نیز دریافتند که این برنامه فاقد برد کافی و ملزوم برای نظارت بر دشمنان بالقوه خود به هر شکل معناداری است.

۱۰- Bell P-59 Airacomet
به گفتن یکی از اولین هواپیماهای جت آمریکایی، Airacomet قرار می بود جنگنده ای باشد که مسیر جنگ را به سود متفقین تحول دهد. اما دو موتور جنرال الکتریک J۳۱ آن را به جنگنده ای ضعیف تبدیل کرده می بود. با حداکثر وزن برخاست در نزدیک به ۶,۳۵۰ کیلوگرم، ۴۰۰۰ پوند نیروی رانش تشکیل شده توسط موتورها، این هواپیما را به یک طراحی نسبتاً کند تبدیل کرده می بود که فاقد قوت مانور ملزوم برای یک جنگنده واقعاً موثر در جنگ جهانی دوم می بود.
علاوه بر این، موتورهای کم قوت آن نیز شدت و برد Airacomet را به خطر می انداختند چون در قیاس با جنگنده های پیستونی معاصر، نزدیک به ۲۰ درصد شدت کندتر و ۵۰ درصد برد مختصر تری داشت. در واقع همه این اشکالات به حدی زیاد و مهم می بود که نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا تعداد ۱۰۰ فروند Airacomet مورد نظر خود را به نصف افت داد و آن ها را تنها برای منفعت گیری آموزشی به خدمت گرفت و این جنگنده هیچ زمان به گفتن جنگنده در میدان نبرد مورد منفعت گیری قرار نگرفت.

۹- Fairey Fulmar
برخلاف تعداد بسیاری از هواپیماهای این لیست، Fairey Fulmar از همان ابتدا محکوم به فنا نبوده است. در واقع، وقتی که این هواپیما برای اولین بار داخل خدمت شد، به علت این که یکی از هواپیماهای قابل مطمعن و احتمالا مورد اعتمادترین آن ها در کل ناوگان هوایی بریتانیا می بود، زیاد مورد دقت قرار گرفت. با این حال، قابلیت مطمعن آن نمی توانست این حقیقت را جبران کند که کارکرد آن اصلاً قابل دقت نبوده است.
اگر چه آنقدر قابل مطمعن می بود که در صورت نیاز به هوا برخیزد، اما هنگامی در برابر جنگنده هایی همانند میتسوبیشی A۶M Zero قوی قرار می گرفت، به علت کارکرد ضعیف تر و ویژگی های کنترل خاص خود، شانس کمی برای برنده شدن داشت.
به همین منظور، از سال ۱۹۴۰ به سپس تا حد بسیاری تنها برای پروازهای شناسایی به کار گرفته می شد، جایی که اگر چه برای نقش خود در مقصد قرار گفتن و غرق شدن کشتی جنگی بیسمارک مشهور شد، اما برد بلند آن علتشد تا در زمان پرواز در پشت خطوط دشمن به شدت مستعد مقصد قرار گرفتن و سقوط باشد.

۸- Heinkel He-177 Greif
تنها بمب افکن دوربرد آلمانی جنگ جهانی دوم با نام He – ۱۷۷ Greif (شیردال) را می شد یکی از بهترین هواپیماهای آلمانی جنگ دانست. در عوض، He – ۱۷۷ به یکی از بدترین هواپیماهایی تبدیل شد که تا بحال ساخته شده است. برای یک بمب افکن طراحی شده در اواسط دهه ۱۹۳۰، طراحی آن زیاد بلندپروازانه می بود. متاسفانه طراحی He – ۱۷۷ فراتر از توانایی فنی آلمانی ها می بود.
He – ۱۷۷ برای این که بتواند به برد مورد نظر خود یعنی ۶,۰۰۰ کیلومتر برسد، به دو موتور با توانایی تشکیل ۲,۰۰۰ اسب بخار (۱,۵۰۰ کیلووات) قوت نیاز داشت. در آن زمان، هیچ موتور هواپیمایی نزدیک این عدد نیز نشده می بود. به همین منظور، کمپانی Daimler-Benz اول موتور DB 606 و سپس DB ۶۱۰ را به طور اختصاصی برای منفعت گیری در He – ۱۷۷ ساخت. با این حال، همین موتورها بودند که در نهایت He – ۱۷۷ را بی اعتبار کردند، چرا که آن ها به قدری از نظر فنی پیچیده بودند که نیاز به نگهداری مداوم داشتند، حتی وقتی که مورد منفعت گیری قرار نمی گرفتند.
وقتی که از این موتورها منفعت گیری می شد، سیستم های خنک کننده آن ها به قدری ضعیف بودند که به طور مرتب بیشتر از حد داغ و خاموش می شدند یا به سادگی آتش می گرفتند که تبدیل سقوط مدل های متعدد در طول جنگ شد.

۷- Boulton Paul Defiant
یکی دیگر از هواپیماهای انگلیسی به نام Boulton Paul Defiant در جواب مستقیم به تلاش بی وقفه برای ساخت هواپیماهای مانورپذیرتر توسط نیروی هوایی آلمان ساخته شد. و در حالی که به گفتن یکی از هواپیماهای متفقین در جنگ جهانی دوم با قوت مانور قابل دقت شناخته می شد، در نقش خود به گفتن یک رهگیر با این حقیقت که تسلیحات آن همه انها رو به عقب بودند، تضعیف شد.
Defiant که برای مقصد قرار دادن و ساقط کردن بمب افکن ها طراحی شده می بود، توانایی و تجهیزات کافی برای مقابله با جنگنده های اسکورت این بمب افکن ها را نداشت. سلاح های رو به عقب آن ها، حداقل روی کاغذ، این جنگنده ها را در دفاع از خود در زمان درگیری های تن به تن بی نقص و توانمند می ساخت. با این حال، در حقیقت، ماهیت زیاد مانورپذیر نبرد تن به تن هوایی در جنگ جهانی دوم، شلیک به هواپیماهای تعقیب کننده و در حال پرواز در پشت سر را دشوار می کرد.
به همین ترتیب، سلاح های رو به عقب آن ها، انجام عملیات تهاجمی را غیرممکن می کرد و تبدیل این می شد که درصد بالایی از جنگنده های Defiant ساقط شوند، پیش از این که این جنگنده ها بازنشسته شده و در سا ل۱۹۴۲ جانشین شوند.

۶- Blackburn Botha
هواپیمای نظامی Botha که در دوره تجهیزسازی مجدد ارتش ها که پیش از جنگ جهانی دوم اغاز شد، ساخته شده می بود، برای منفعت گیری به گفتن بمب افکن اژدر طراحی شده می بود و قرار می بود در شکار زیردریایی های یوبوت آلمانی و حفاظت از کاروان های فراآتلانتیک نقش داشته باشد. اگر چه طراحی Botha روی کاغذ آن را به یک بمب افکن اژدر انداز قوی و ترسناک تبدیل کرده می بود، اما به علت موتورهای به شدت ضعیف Bristol Perseus که به گفتن ابزار تامین انرژی این بمب افکن انتخاب شده بودند، موفق نشد کارکرد قابل توجهی داشته باشد.
با منفعت گیری از موتورهای کم قوت، Botha نمی توانست به طور موثر به گفتن یک بمب افکن اژدری عمل کند و در سال ۱۹۴۱ از این نقش کنار گذاشته شد. در حالی که صدها فروند از آن ها تا این مدت در حال خواست بودند، ارتش بریتانیا ناوگان Bothaهای خود را برای شناسایی در سراسر مدیترانه تحول کاربری داد، جایی که شدت پایین و عدم قابلیت مانور آن ها، این بمب افکن ها را به هدفی آسان برای جنگنده های دشمن تبدیل می کرد. با افزایش تلفات، Botha از این سرویس نیز خارج شد و تنها به آموزش و منفعت گیری به گفتن مقصد بدون سرنشین به کار گرفته شده و در نهایت در سپتامبر ۱۹۴۴ به طور کامل بازنشسته شد.

۵- Supermarine Swift
Swift که توسط همان شرکت سازنده جنگنده معروف Spitfire و نوع دریایی آن یعنی Seafire ساخته شده می بود، کابوسی برای نیروی دریایی سلطنتی می بود. بعد از چندین بار تاخیر در دوران گسترش، Swift در سال ۱۹۵۴ داخل خدمت شد. ما مشکلات این جنگنده به همین جا ختم نشد.
بعد از یک سری حوادث، Swift در صدر اخبار رسانه ها قرار گرفت که علتشد نیروی دریایی برای مدتی آن را زمینگیر کند، به این معنی که هنگامی در نهایت در سال ۱۹۶۷ از خدمت خارج شد، این جنگنده تنها یک عمر خدمت نسبتاً مختصر داشت.
از منظر کارکرد، Swift به قدری هواپیمای دریایی ضعیفی می بود که به وجهه هوانوردی دریایی در بریتانیا لطمه زد و (تا حدی) به گفتن توجیهی برای ملی شدن نهایی و یکپارچگی متعاقب صنعت تشکیل هواپیمای بریتانیا عمل کرد.

۴- Lavochkin-Gorbunov-Gudkov LaGG-3
اگر چه یکی از پرتولیدترین هواپیماهای جنگی شوروی در دوران جنگ جهانی دوم می بود اما LaGG-3 از نگاه افرادی که سوارش شده و با آن پرواز کرده بودند به شدت منفور می بود. علی رغم این که یکی از سنگین ترین جنگنده های دوران جنگ جهانی دوم می بود، LaGG-3 از چوب ساخته شده و تسلیحات نظامی و استحکام بدنه چندانی نداشت، به این معنی که این هواپیما به طور کلی در برابر هواپیماهای زره پوش آلمانی همانند Bf 109 نرخ تلفات بالایی داشت.
علاوه بر این، موتور Klimov M-105PF آن با دقت به وزن بالای جنگنده به شدت ضعیف و بی فایده می بود و در نتیجه شدت، مانورپذیری و نرخ بالا رفتن آن را محدود می کرد؛ سه عامل حیاتی که نتیجه هر نبردی را تعیین می کنند.
اما چیزی که Lavochkin-Gorbunov-Gudkov LaGG-3 را از نگاه خلبانانی که بیشتر از همه با آن پرواز می کردند متنفر می کرد، کیفیت ساخت ضعیف این جنگنده – که زیاد تر با عدم استانداردسازی تشکیل برجسته می شد – و تسلیحات نسبتاً ضعیف آن می بود. در طول جنگ جهانی دوم، برخی از خلبانان شوروی از LaGG – ۳ با لقب «بیوه ساز» یاد می کردند که به نرخ بالای سقوط آن اشاره داشت.

۳- De Havilland Sea Vixen
به گفتن مهم ترین هواپیمای بریتانیا با قابلیت پرواز از روی ناوهای هواپیمابر در اواخر دهه ۱۹۵۰، ۱۹۶۰ و اغاز دهه ۱۹۷۰، نیروی دریایی سلطنتی ناچار می بود تا ۱۴ سال از هواپیمای De Havilland Sea Vixen منفعت گیری کند که در زمان ورود به خدمت نیز دیگر قدیمی و منسوخ شده می بود.
مشکل این می بود که Sea Vixen در عصر جت های با شدت ساب سونیک طراحی شده می بود که تا این مدت هم از توپ های قدیمی منفعت گیری می کردند. با این حال، در زمان ورود به خدمت، جت ها مافوق صوت شده بودند و از موشک های هوایی پرسرعتی منفعت گیری می کردند که برای سرنگونی جنگنده های مادون صوت عالی بودند. چیزی که بیشتر از پیش کارآیی Sea Vixen را تضعیف می کرد، رادار رهگیری هوایی GEC AI.18 می بود که روی این جنگنده نصب شده و به هیچ گفتن برای تهدیدهای هوایی که این جنگنده با آن ها روبرو می شد مناسب نبوده است.
به همین ترتیب، موتورهای توربوجت رRolls-Royce Avon 208 نصب شده بر روی Sea Vixen به شدت مستعد خرابی و مشکل بودند که زیاد تر تبدیل تلفات انسانی می شد. در واقع از ۱۵۱ فروند Sea Vixen ساخته شده، ۵۵ فروند به علت سانحه از دست رفتند. و این قبل از در نظر گرفتن تلفات در میدان نبرد است!

۲- Heinkel He-162
به گفتن یک هواپیمای آلمانی فرد دیگر در دوران جنگ جهانی دوم، Heinkel He-162 قرار می بود جواب پیشرفته تری به جت جنگنده Me ۲۶۲ باشد. و در حالی که Me ۲۶۲ سهم کافی خود را از مشکلات داشت، اما در قیاس با نقص ها و ضعف های He-162 اصلاً قابل دقت نبودند. مشکل مهم He – ۱۶۲ از ساخت آن ناشی می شد. جنگنده He – ۱۶۲ که به جای فلز از چوب ساخته شده می بود (که تا سال ۱۹۴۴ به طور فزاینده ای کمیاب و گرانقیمت می بود)، در طول عمر مختصر خود از مشکلات ساختاری رنج می برد.
اگر چه ساخته شدن از چوب به معنی سبک تر بودن آن نسبت به دیگر جنگنده های آلمانی می بود، اما نسبتاً کوچک و جمع و جور می بود که محدودیتی در مقدار سوخت قابل حمل آن تشکیل می کرد. حتی با سوخت کامل، He – ۱۶۲ می توانست حداکثر به زمان ۲۰ دقیقه پرواز کند.
بر خلاف مدل Me 163 که از همان ابتدا انتظار می رفت زمان پرواز کوتاهی خواهد داشت، انتظار می رفت که مدل He-162 زیاد زیاد تر از حداکثر زمان پرواز خود پرواز کند، به این معنی که تعداد بسیاری از این هواپیماها برای سقوط به علت همه شدن سوخت از دست می رفتند و خلبانان آلمانی را به کشتن می دادند که جایگزینی آن ها زیاد دشوار می بود. بدتر از همه این که خروج از He – ۱۶۲ نه تنها غیر عملی، بلکه مرگبار می بود.
به علت قرار دادن موتور در بالای بدنه، هر خلبانی که از He – ۱۶۲ خارج می شد، خطر مکیده شدن به داخل موتور (اتفاقی که در تعداد بسیاری از موارد رخ می داد) را داشت و به مرگ ده ها خلبان منجر می شد که در صورت سوار نشدن بر این هواپیما می شد از آن ها جلوگیری کرد.

۱- Messerschmitt Me 163 Komet
احتمالا خلاقانه ترین طراحی هواپیما تا آن زمان، Me ۱۶۳ به گفتن تنها هواپیمای با نیروی راکتی که تا بحال ساخته شده است از دیگر هواپیماهای جنگی نزدیک است. داشتن سوخت راکتی بدون در نظر گرفتن ویژگی های دیگر، یک شاهکار قابل دقت است. اما این دقیقا همان چیزی است که Komet را نابود کرد. با منفعت گیری از یک موتور راکتی Walter HWK 109-509، جنگنده Komet نمی توانست از سوخت استاندارد هوانوردی منفعت گیری کند. در عوض، با T – Stoff (پراکسید هیدروژن) یا C – Stoff (هیدرازین هیدرات و متانول) کار می کرد.
هر دوی این سوخت ها فوق العاده ناپایدار می باشند و موارد بسیاری وجود داشت که خدمه زمینی به علت حمل نامناسب این سوخت ها به شدت صدمه می دیدند. منفعت گیری از هر دو سوخت به علت ماهیت خورنده شان، بدنه هوایی این جنگنده را به شدت تضعیف می کرد، به این معنی که عمر سرویس عملیاتی آن ها از همان ابتدا محدود می بود.
مسئله مهم تر این است که شدت تحسین شده ۱,۰۰۰ کیلومتر بر ساعت این هواپیما، واقعیتی غیرعملی می بود؛ در واقع Komet آنقدر سریع می بود که حتی سریع ترین جنگنده های پیستونی را هم پشت سر می گذاشت و عملاً نمی توانست با آن ها روبرو بشود. به طور شبیهی، مصرف سوخت کومت به قدری بالا می بود که زمان زمان پرواز آن نزدیک به هفت و نیم دقیقه می بود، به این معنی که زمان نسبتاً کمی را در آسمان یا در نبردهای تن به تن هوایی سپری می کرد.
[ad_2]
منبع